چشم،گوش وزبان راههای ورودی ذهن هستند.ازاین سه راه،عموم افکاروذهنیات هرفردی شکل می گیردوبراساس آنها برنامه ریزی وزندگی می کند.
اگرذهن به طورصحیح تغذیه کند،خروجی آن نیزمفیدخواهدبود.ماننداستخری که اگرآب واردآن شده تمیزباشد،آن چه خارج می شودنیزتمیزخواهدبود.
فردی ازعلامه طباطبایی پرسید:برای حضورقلب درنمازچه کنم؟
ایشان فرمود:کم حرف بزن.
علامه می گفتندازسکوت آثارگرانبهایی رامشاهده کرده ام.چهل شبانه روزسکوت اختیارکرده وجزدرمواردلزوم سخن نگوییدوبه فکروذکرخدامشغول باشیدتابرایتان صفاونورانیت حاصل شود.
منبع:کتاب حضورقلب درنماز/هادی قطبی
بسم الله الرحمن الرحیم......
الهی...بک عرفتک...تو را با تو شناختم و برایت می خوانم....
می خوانم توئی را که هر وقت می خوانمت اجابتم می کنی و چه بسیار لحظه هایی که خواندی مرا و کاهلی کردم...
می ستایم توئی را که تنها کسی هستی که ناله های تمنایم را میشنوی....
می ستایم توئی را که تنها کسی هستی که چشم امیدم به سویش است....
می ستایم توئی را که گرامیم داشتی,به غیرم وانگذاشتی تا خوارم کنند,دوستم داشتی....
می ستایم تو را و صبرت را بر تمام خطاهایم...
می خواهم بگویم ......
فقر همه جا سر میکشد .......
فقر ، گرسنگی نیست ، عریانی هم نیست ......
فقر ، چیزی را«نداشتن»است ، ولی ، آن چیز پول نیست ..... طلا و غذا نیست .......
فقر ، همان گرد و خاکی است که بر کتابهای فروش نرفته ی یک کتابفروشی می نشیند ......
فقر ، تیغه های برنده ماشین بازیافت است ، که روزنامه های برگشتی را خرد می کند ......
فقر ، کتیبه ی سه هزار ساله ای است که روی آن یادگاری نوشته اند .....
فقر ، پوست موزی است که از پنجره یک اتومبیل به خیابان انداخته می شود .....
فقر ، همه جا سر می کشد ........
فقر ، شب را«بی غذا»سر کردن نیست .. فقر ، روز را«بی اندیشه»سر کردن است
دکتر شریعتی
یابن الحسن(عج)
سالی گذشت و زمین گشت در مدار تو
اما نداشت خاتمه ای انتظار تو
امسال هم همه ی هفته ها گذشت
یک جمعه اش نبود زمان قرار تو
با این شکوفه ها دل من خوش نمی شود
آید پس از کدام زمستان، بهار تو؟
قلب مرا ز خانه تکانی معاف کن
بگذار بماند به رویش غبار تو
این روزها همه به سفر فکر می کنند
من قصد کرده ام بمانم کنار تو
امسال که من به درد ظهورت نخورده ام
سال جدید کاش بیایم به کار تو
به امید رسیدن بهار واقعی....
بهار ظهور....
روزی لقمان به پسرش گفت امروز به تو 3 پند می دهم که کامروا شوی.
اول اینکه سعی کن در زندگی بهترین غذای جهان را بخوری!
دوم اینکه در بهترین بستر و رختخواب جهان بخوابی
و سوم اینکه در بهترین کاخها و خانه های جهان زندگی کنی
پسر لقمان گفت ای پدر ما یک خانواده بسیار فقیر هستیم چطور من می توانم این کارها را انجام دهم؟
لقمان جواب داد:
اگر کمی دیرتر و کمتر غذا بخوری هر غذایی که میخوری طعم بهترین غذای جهان را می دهد .
اگر بیشتر کار کنی و کمی دیرتر بخوابی در هر جا که خوابیده ای احساس می کنی بهترین خوابگاه جهان است .
و اگر با مردم دوستی کنی و در قلب آنها جای می گیری و آنوقت بهترین خانه های جهان مال توست
یک نفر نیست بپرسد از من
که تو از پنجره ی عشق چه ها می خواهی؟
صبح تا نیمه ی شب منتظری
همه جا می نگری
گاه با ماه سخن می گویی
گاه با رهگذران،خبر گمشده ای می جویی
راستی گمشده ات کیست؟
کجاست؟
صدفی در دریا است؟
نوری از روزنه فرداهاست
یا خُدایی است که از روز ازل ناپیداست..
«نماز»عامل مهمی درتزکیه روح وروان انسان است.